لیست مطالب
ذهن ضد جنسي منشاء انحراف جنسي است!
آيا واقعاً میتوان با غرقه ساختن خويش در آميزش جنسی، يكباره از آن دست شست؟ ظاهراً ذهن و جسم، هيچ وقت از آن دست بردار نيستند.
اما چرا برای كنار گذاشتن آن آن قدر عجله داری؟ اگر عجولانه عمل كنی، هرگز از دستش خلاص نخواهی شد. خود تعجيل و خود ميل به ترك آن، اجازه نخواهد داد كه آن را تمام و كمال درك كنی. تو چه طور میتوانی چيزی را كه از قبل نادرست میدانی و درصدد ترك آن هستی، درك كنی؟ تو گوش نداده حكم را صادر كردهای! به تمايلات جنسی خودت اجازه بده حرفش را بزند.
شنيدهام كه ملانصرالدين را به سمت قاضی دادگاه انتخاب كرده بودند! در رسيدگی به اولين پرونده، او سخنان يكی از طرفين دعوا را شنيد و گفت: «كافی است، اكنون رای محكمه را بشنويد!»
منشی دادگاه پاك گيج شده بود، چون هنوز سخنان طرف ديگر دعوا را نشنيده بود. او خم شد و يواشكی دم گوش ملانصرالدين گفت: «چه كار میكنيد قربان؟ قضاوت؟ شما كه هنوز صحبتهای طرف مقابل را نشنيدهايد!»
ملانصرالدين گفت: منظورت چيه، طرف مقابل؟ میخواهی گيج شوم؟ الان همه چيز روشن است! و اگر صحبتهای طرف ديگر دعوا را بشنوم، «همه چيز را با هم قاطی میكنم و آن وقت قضاوت بسيار دشوار خواهد بود!»
اما آيا اين قضاوت است؟ تو كه حرف طرف مقابل را نشنيدهأی. تو سالهاست حرف اربابان كليسا را شنيدهای، آنها خيلی پرگو و صريحاللهجهاند. همهی انرژی جنسی آنها شده لاطائلاتگويی بر عليه مسائل جنسی _ خودت پای صحبتهايشان بودهای. آنها هرگز به غريزهی جنسی تو فرصت ندادهاند تا حرفش را بزند. نه، اين درست نيست. تعصب چشمانت را بسته است. چرا؟ كسی چه میداند! چه بسا اين همان كاری است كه نبايد آن را كنار گذاشت. يك طرفه قضاوت نكن. تعصب را كنار بگذار. پذيرا باش. تنها چيزی كه میتوانم بگويم اين است كه گشوده و پذيرا باش. عميقاً به مراقبه بپرداز. هنگام معاشقه بگذار كه مراقبه زمام امور را به دست بگيرد. مراقب باش! همهی تعصبها و پيشداوریهايی كه با آن بزرگ شدهای، فراموش كن _ همهی آن شرطی شدنها بر عليه مسائل جنسی فقط تو را هوايیتر میكند و بعد تو خيال میكنی كه مشكل تو اميال جنسی است. انرژی جنسی به خودی خود اشكال نيست. اين ذهن ضد جنسی است كه انحراف جنسی را تا به اين جا كشانده است.
بسياری از طرفداران متعصب و ناآگاه و افراطی با نام مذهب، منبع انحراف جنسی بودهاند. واقعاً چه اتفاقی روی داده است؟ آنها بودا را از بيرون زير نظر داشتهاند و بعد ديدند كه از اميال جنسی خبری نيست، اين بود كه رسماً اعلام كردند كه ميل جنسی بايد از ميان برداشته شود. تو فقط هنگامی میتوانی بودا شوی كه اين ميل را در خود كشته باشی_ آنها از اين برداشت خود حرف و حديث ساختند و آن را قانون كردند و اين همانا سرنا زدن از دهانهی گشاد آن بود. ميل جنسی بودا ناپديد شد، چون او به منبع درونی خود دست يافته بود، نه بر عكس! اين طور نبود كه او از اميال جنسی دست بردارد و بودا شود _ اول بودا شد و بعد آن اميال خود به خود محو شدند. اما مردم از بيرون میديدند كه اين ميل در بودا مرده _ پس پيش خود چنين قضاوت كردند كه اگر میخواهی بودا شوی، ميل جنسی را در خود خفه كن. بودا به پول علاقهای نداشت و آنها فكر كردند «اگر میخواهی بودا شوی، نسبت به پول بیاعتنا باش.»
اما همهی اين رويكردها سرتاپا اشتباهاند! اين سوء تعبير ناشی از عوضی گرفتن معلول به جای علت است. علت در درون بيداری است. او از وجود معنوی آگاه شد. وقتی اين بيداری به شخص دست داد، او چنان در سعادت غوطه میخورد كه ديگر هيجانات و اميال جنسی برای او معنايی ندارد. در اين حالت كيست كه لحظات كوتاه لذتجويی را از ديگران گدايی كند؟ كيست كه كاسهی گدايی به دست بگيرد؟ كاسهی گدايی پيش اين و آن دراز كنی، كه چند لحظهيی را با كسی خوش باشی؟ و تو خوب میدانی كه هم تو گدايی و هم او، و هر دو دست گدايی پيش هم دراز كردهايد: «تو به من چند لحظهيی لذت ببخش و من هم به تو چند لحظهيی لذت میبخشم.» هر دو سائليد! و سائل را چه به بخشش؟ اما من نمیگويم كه اشكالی در آن هست. تا زمانی كه بيداری به سراغت نيامده و همه چيز به منوال سابق ادامه دارد، اشكالی وجود ندارد. فعلاً قضاوت نكن. قضاوت كردن اشكال كار است. فقط بيشتر گوش به زنگ باش، پذيرا باش، با انرژیهايت راحتتر تا كن. و گرنه به همان مشكلی كه سالهاست قديسان مسيحی به آن گرفتار بودهاند، گرفتار میشوی.
شنيدهام كه جروم، قديس بسيار مشهور مسيحی، چنان مخالف جسم بود كه هر روز بدنش را تازيانه میزد، به طوری كه خون از بدنش جاری بود، و هزاران نفر از مردم از دور و نزديك میآمدند تا اين رياضت او را از نزديك شاهد باشند. اما هر دو طرف بيمارند. جروم يك مازوخيست (خودآزار) است و مردمی كه به دورش جمع میشوند تا اين پديده را ببينند، ساديست (ديگر آزار) هستند. آن تماشاچیها میخواهند ديگران را شكنجه كنند، آنها ميل شديدی به شكنجه كردن دارند ولی خودشان از اين كار عاجزند! و اين مرد دارد اين كار را به جای آنها انجام میدهد؛ پس به تماشای اين صحنه اكتفا كرده و از آن لذت میبرند؛ اينها هر دو بيمارند.
جروم جسم را «جسم دنی» و انبار نجاست میخواند و به اين طريق انزجارش را نسبت به جسم ابراز میكرد. مناظر دختران زيبا در غارش او را عذاب میدادند. او ازدواج را مجاز اعلام كرد، اما از روی ناچاری و با كراهت تمام_ چون تنها راه توليد دختران بكر و دست نخورده همين بود. دليل ازدواج، توليد دختران باكره _ اين بیعيبترين موجودات روی زمين. بنابراين آميزش جنسی بلايی واجب است، و گرنه چيزی جز گناه نيست.
مرد ديگری به نام كلمنت الكساندريا نوشته است كه: «بايد تا آن جا كه ممكن است هر زنی را از زن بودنش شرمسار ساخت، چون زن دری به سوی جهنم است.»
هميشه اين جور آدمها مايهی حيرت من هستند. اگر زن دروازهی جهنم است، پس هيچ زنی نمیتواند به جهنم وارد شود. در نمیتواند كه وارد خودش شود! مرد میتواند از طريق زن به جهنم وارد شود. بسيار خوب، پس زنها چی؟ حتماً جای آنها در بهشت است! و تكليف مردها چيست؟ اگر زن دروازهی جهنم است، پس مردها چه گناهی دارند؟ چون همهی اين كتابهای مقدس را كه مردها نوشتهاند و همهی قديسين مرد بودهاند.
در حقيقت زنها هرگز به اندازهی مردها عصبی و رواننژند نبودهاند: به همين دليل هم كمتر به زنان قديس برمیخوريد. زنها طبيعیتر بودهاند، خاكیتر بودهاند. آنها به آن اندازه كه مردها حماقت خود را در طول تاريخ ثابت كردهاند، احمق نبودهاند. آنها از ظرافت و وقار بيشتری برخوردارند، با موجوديت خودشان راحتتر كنار میآيند، بيشتر در زمين ريشه دارند و متمركزترند. از اين رو، شما نمیتوانيد لنگهی كلمنت الكساندريا را در ميان زنها پيدا كنيد كه گفته باشد مردها دروازه جهنماند!
البته چنين نيست كه زن عارف نداشته باشيم. نه، مير، رابيا و لالا در كشمير نمونههايی از اين دست زنان هستند. اما هرگز چنين حرفهايی بر زبان نراندهاند. بر عكس، ميرا گفته است كه عشق دری به سوی خداست.
و قديس ديگری به نام ارجن خود را اخته كرد. ای جانی، ای خودكش خود شكنجهگر! همهی اين سركوبها بود كه مرض هولناكی را به جان دنيای مسيحيت انداخت. راهبهيی به نام ماتيلده ماگدبورگی احساس كرد دستهای خداوند پستانهايش را نوازش میكنند. حالا چرا خدا تو را به دردسر بيندازد؟! مسلم است كه وقتی از مردها دوری میكنی، مجبوری به خيالبافی روی بياوری و به روياهايت رنگ و لعاب بدهی! راهبهيی ديگر به نام كريستينابنر امر به او مشتبه شده بود كه از عيسی مسيح باردار است. راهبان بسياری هم بودند كه در رويا با مريم باكره آميزش داشتند و به خاطر همين سركوب دهشتناك، ديرها و صومعهها مقر آمد و شد ارواح شيطانی شد. اين شياطين خبيث يا در قالب ساكوبی _ دختران زيبارويی كه به روی رختخواب «قديس بعد از اينها» شيرجه میرفتند _ و يا در قالب اينكوبی _ مردان جذاب و دلربايی كه خواب را از چشم راهبهها ربوده و يا مزاحم مراقبهی آنان بودند _ در میآمدند. بيماری برخاسته در عالم مسيحيت باعث شد كه مردم به همه جور خيالبافی و روياپردازی روی آورند و بسياری از راهبهها در دادگاه اقرار كنند كه شيطان در شب به سراغشان آمده و با آنها عشقبازی كرده است. آنها حتی به وضوح آلت جنسی او را نيز تشريح میكردند: آلتی دو شاخه! كه حتماً هر دو سوراخ را در آن واحد جوابگو باشد!!
آسيبشناسی مشتی آدم بيمار، كه به نهايت رواننژندی رسيدهاند! و آن راهبهه، در دادگاه اعتراف كردند كه يكبار كه با اهريمن معاشقه كنيد، ديگر هيچ مردی قادر نيست تو را ارضاء كند. از هم خوابی با او چنان انزالی به تو دست میدهد كه در آن كسی را يارای رقابت با او نيست. اين چرنديات نه تنها در مسيحيت اتفاق افتاد، بلكه عالمگير شد. اما مسيحيت تا حد نبوغ در آن پيش رفت.
خواهش میكنم با اميال جنسی به شكل بيمارگون مخالفت نكن، و گرنه به دام اميال جنسی بيشتر و شديدتری كشيده میشوی. اگر بخواهی از دستش خلاص شوی، هيچ وقت از دست آن نفس راحت نخواهی كشيد. بله، درجهيی از تعالی هست كه در آن ميل جنسی ناپديد میشود، اما چنين نيست كه تو مخالف آن باشی. اين كشش فقط هنگامی از بين میرود كه تو در وجودت مايهی سرمستی و نشاط بهتری بيابی. اما پيش از آن هرگز. ابتدا بايد سروكلهی جنس مرغوبتر پيدا شود تا جنس بنجلتر خود به خود از صحنه خارج گردد.
بگذار اين قاعدهی اصلی زندگی تو باشد: هرگز مخالف پستتر نباش. هميشه به دنبال برتر باش. و لحظهيی كه برتر بر تو آشكار شد، ناگهان خواهی ديد كه گرايش به پستتر خود به خود از ميان خواهد رفت.
میپرسی: آيا واقعاً ممكن است با غرق شدن در اميال جنسی، آن را به كلی كنار گذاشت؟
من اين را نمیگويم. حرف من اين است كه اگر خود را در آن غرق كنی، میتوانی آن را بفهمی، درك، آزادی است. درك، رهايی بخش است. من مخالف اميال جنسی نيستم، بنابراين برای كنار گذاشتن آن عجله نكن. اگر میخواهی آن را از خودت برانی، چه طور میتوانی آن را بفهمی؟ و اگر آن را درك نكنی، هرگز ناپديد نخواهد شد! و وقتی ناپديد شود، اين طور نيست كه اين ميل به كلی از وجودت پاك شود. چنين نيست كه تو موجودی غير جنسی شوی. وقتی ميل جنسی از بين رفت، در حقيقت تو نسبت به هميشه حساستر میشوی، زيرا وجود تو همهی انرژی را به خود جذب خواهد كرد.
يك بودا بسيار حساستر از توست. وقتی او میبويد، با شدت و قوت بيشتری نسبت به تو میبويد. وقتی لمس میكند با تماميت بيشتری لمس میكند. وقتی به گلها مینگرد، آنها را زيباتر از آن چه تو میتوانی ببينی، میبيند _ زيرا كل انرژی جنسی او متمركز نيست؛ بلكه به سراسر بدنش انتشار يافته است. به همين دليل هم بودا اين قدر زيباست. آن وقار _ آن شكوه اسرارآميز و فوق طبيعی _ از كجا میآيد؟ اين همان نيروی جنسی است كه تغيير شكل و حالت داده است. اين نيلوفر همان لجنی است كه از آن بد میگفتی و آن را به باد نكوهش میگرفتی. بنابراين هرگز بر ضد اميال جنسی به شكل بيمارگون نباش، كه میتواند به نيلوفر آبی تو بدل شود. و وقتی نيروی جنسی واقعاً تغيير شكل داد، آن گاه درمیيابی كه اين نيرو چه عطيهی گرانبهايی بود كه خداوند به تو ارزانی كرده بود. اين همهی زندگی توست، همهی انرژی توست. چه در سطوح پايينتر، چه در سطوح بالاتر، اين تنها انرژیيی است كه در اختيار داری. پس ضديت را كنار بگذار، و گرنه سركوبگر خواهی شد و سركوبگر از درك كردن عاجز است. و كسی كه نتوانست درك كند، هرگز تغيير شكل نداده و دگرگون نخواهد شد.