مادر ترزا: برده يا عصيانگر؟
باگوان عزيز: دريك مقاله از يكي مجله ي آمريكايي، از مادر ترزا در سلسله مراتب مردانه ي كليساي كاتوليك، به عنوان يك عصيانگر نام برده شده است. اگر مادر ترزا را با كسي همچون ژاندارك همطراز بدانند، خدا به كليساي كاتوليك رحم كند!
كسي كه از مادر ترزا به عنوان يك عصيانگرa rebel نام برده، معني اين واژه را نمي داند. او در اين سلسله مراتب مردانه ي كليساي كاتوليك يك برده است. او كسي نيست.
هيچ زني تاكنون پاپ نبوده و نخواهد بود. و اين زن چگونه عصيانگري است؟ ، او در برابر پاپ لهستاني زانو مي زند و دست او را مي بوسد. آيا اين عصيانگري است؟ و او براي كليساي كاتوليك كودكان يتيم بيشتري را تامين مي كند تا جمعيت آنان را بيشتر كند.... زيرا در سياست، جمعيت عاملي بزرگ است، به گونه اي كه هيچكس به تمام دنيا و جمعيت آن نمي انديشد.
مادر ترزا: برده يا عصيانگر؟
باگوان عزيز: دريك مقاله از يكي مجله ي آمريكايي، از مادر ترزا در سلسله مراتب مردانه ي كليساي كاتوليك، به عنوان يك عصيانگر نام برده شده است. اگر مادر ترزا را با كسي همچون ژاندارك همطراز بدانند، خدا به كليساي كاتوليك رحم كند!
كسي كه از مادر ترزا به عنوان يك عصيانگرa rebel نام برده، معني اين واژه را نمي داند. او در اين سلسله مراتب مردانه ي كليساي كاتوليك يك برده است. او كسي نيست.
هيچ زني تاكنون پاپ نبوده و نخواهد بود. و اين زن چگونه عصيانگري است؟ ، او در برابر پاپ لهستاني زانو مي زند و دست او را مي بوسد. آيا اين عصيانگري است؟ و او براي كليساي كاتوليك كودكان يتيم بيشتري را تامين مي كند تا جمعيت آنان را بيشتر كند.... زيرا در سياست، جمعيت عاملي بزرگ است، به گونه اي كه هيچكس به تمام دنيا و جمعيت آن نمي انديشد.
ني تو خالي
باگوان عزيز: براي لحظاتي، چند روز پيش وقتي تماشايتان مي كردم، ديدم كه هيچكس آنجا نيست. من آن تهي را ديدم، آن ني توخالي را. چرا آن را شبح وار و ترس آور ديدم، وقتيكه شما سال هاست كه از زيبايي خالي بودن سخن مي گوييد؟
فقط به اين علت است كه از همان كودكي به شما گفته شده است كه هدف خالي بودن نيست، بلكه پربودن است. خالي بودن نماد كاسه ي گدايي است. به ويژه در غرب، واژه ي خالي بودن هرگزبه معنايي مثبت دست نيافت. در شرق مورد فرق دارد.ما براي خالي بودن دو واژه داريم. يكي ، كه ترجمه ي واژه ي انگليسي خالي بودن emptiness است، ريكتاتاriktata است. ريكتاتا يعني نبودن چيزي. و واژه ي ديگر شونياتاshunyata است، كه برايش در زبان هاي غربي مترادفي وجود ندارد زيرا چنان تجربه اي در غرب رخ نداده است.
هوش مندي
باگوان عزيز:ديروز به من گفته شد كه باهوش هستم، احساس كردم كه چيزي بد خوانده شده ام، گويي كه حتي خطرناك بود.آيا ممكن است نوري بر "ترس از هوشمندي" بتابانيد؟
آويرباوا Avirbhava، احساس بدگرفتن از اينكه "باهوش" intelligent خطاب شده اي، اثبات مي كند كه واقعاً هوشمند هستي. نخستين و مهم ترين بخش از هوشمندي، معصوميت است. براي همين است كه احساس خوبي نداشتي ، زيرا كه در دنيا معصوميت و هوش تقسيم شده اند، نه فقط تقسيم شده اند، بلكه به دو قطب مخالف هم تقسيم شده اند.
اگر هوش معصوم بماند، زيباترين چيز ممكن است، ولي اگر با معصوميت مخالف باشد، فقط حيله گري است و نه هيچ چيز ديگر، هوشمندي نيست.
آفرين آمريكا!
باگوان عزيز:چند روز پيش گفتيد كه انسان هشيار مي تواند رد پاي پرنده در آسمان را دنبال كند.ردپاي شخصي كه به اشراق رسيده باشد را چطور؟ آيا آن ردپاها تشعشع و رايحه آن شخص بيدار را براي مدت زيادي نگه مي دارند؟ آيا اين چون تشعشع اتمي است؟ ، آيا اگر كسي در آن ردپا گام بگذارد، مبتلا مي شود؟ اگر پاسخ آري است، پس آمريكا بايد هشيار باشد كه آن صحراي مركزي ارگان را كه زماني به يك واحه تبديل شده بود، "منطقه ي خطربراي ابتلا به تشعشع" اعلام كند :"هشدار! منطقه ي خطر! آگاهي بسيار بالا، دور بايستيد!" گفته شده كه آخرين كلام گرجيف اين بود: "آفرين آمريكا!" من در تخيل خودم اين را به آن افزودم: "ولي آمريكا، حيف: ازدست دادي !"و واقعيت اين است كه آمريكاي شمالي شما را از دست داد. و حالا به نظر مي رسد كه آمريكاي جنوبي هم شما را از دست مي دهد.
بودن در زمان حال
باگوان عزيز: با توجه به اسرار عظيم زندگي، انسان ها از ديرباز با الهامات و پيشگويي ها مشورت كرده اند ، مانند پيشگوي معبد دلفي. مردم از راهنمايي هاي ستارگان استفاده كرده اند تا سرنوشت انسان را بدانند. مردان خردمند و زنان جادوگر سرنوشت ها را در فنجان چاي يا حتي در لاك لاك پشت مي خواندند. "كتاب تغييرات"I-Ching و كارت هاي تاروي آليستر كراولي بيشتر در اين روزها مورد استفاده قرار دارند. ما از كارت هاي تاروت شما به عنوان مراقبه استفاده مي كنيم تا به ما كمك كند كه در زندگي روزانه ي خود، از سر به قلب بياييم.
ولي به نظر مي آيد كه تمام اين الهامات به زمان حال اشاره دارند. فقط خود همين واقعيت حضور شما در اين لحظه در كائنات كمك مي كند تا تقدير ما ساده تر ساخته شود و فقط دو جايگزين دارد: ناپديد شدن يا ماندن. باگوان، آيا ممكن است در اين مورد نظري بدهيد؟