اشو Osho

Bhagwan Shree Rajneesh باگوان شری راجنیش

  
  
  

مدیتیشن

چاکرای آناهاتا

سپس چهارمین مرکز می آید مرکز قلب که آناهاتا (anahata) نام دارد کلمه زیبایی است آناهاتا یعنی صدای بی صدا آناهاتا دقیقا به معنای همان مقصود اهل ذن (Zen) است وقتی که می گویند: « صدای کف زدن یک دست را شنیده ای؟» صدای بی صدا قلب دقیقا در وسط است: سه مرکز زیر آن سه مرکز روی آن و قلب دری است بیت پایین تر و بالاتر یا از بالاتر به پایین تر قلب مثل یک گذرگاه است.

 

و قلب را کاملا کنار گذارده و دور زده اند تو به قلب داشتن و پر دل بودن فکر نکرده ای حتی اجازه رفتن به دورن قلمروی قلب را هم نیافته ای چون بسیار خطرناک است قلب مرکز صدای بی صداست مرکزی غیر زبانی (nonlingvistic) است – صدای بی صدا زبان صدای با صداست ما مجبوریم آن را با تارهای آوایی (vocal chords) خود بیافرینیم ناچار است به صدا درآید – کف زدن دو دست است قلب کف زدن یک دست است در قلب هیچ کلمه ای وجود ندارد قلب بی کلمه است.

ما کاملا از قلب اجتناب کرده ایم آن را دور زده و از کنارش گذشته ایم در هستی و وجود خود چنان حرکت کرده ایم که پنداری قلبی وجود ندارد – یا در نهایت گویی که فقط تلمبه ای است برای تنفس همه اش همین چنین نیست شش ها قلب نیستند قلب در اعماق پشت شش ها پنهان است و مادی هم نیست قلب جایی است که عشق از آنجا برمی خیزد به این سبب است که عشق یک احساس نیست – و عشق احساساتی به سومین مرکز تعلق است نه به چهارمی.

عشق صرفا وابسته به احساسات نیست عشق عمق بیشتری از احساسات دارد عشق اعتبار و ارزش بیشتری از احساسات دارد احساسات آنی و گذراست کم و بیش احساس عشق به عنوان تجربه عشق سوء تعبیر شده است تو روزی به عشق یک مرد یا یک زن در افتاده ای و روز بعد از دست رفته است – و تو آن را عشق می نامی این عشق نیست این یک حس است تو آن زن را دوست داشتی – « دوست داشتی » یادت باشد: عاشقش نبودی – یک « دوست داشتن » بود درست مثل اینکه بستنی را دوست داری آن هم یک دوست داشتن بود دوست داشتن ها می آیند و می روند دوست داشتن ها آنی و زودگذر هستند نمی توانند دیر بپایند هیچ قابلیتی برای دیر ماندن و دیر پاییدن ندارند تو زنی را دوست داری تو عاشقش بودی و تمام شد! این درست مثل آن است که تو بستنی را دوست داستی تو آن را خورده¬ای – حالا اصلا به بستنی نگاه هم نمی کنی و اگر کسی باز هم بستنی بیشتری به تو بدهد خواهی گفت: « حالا دیگر خوردنش تهوع¬آور است دست نگهدار! بیش از این نمی توانم بخورم.»

دوست داشتن عشق نیست هرگز دوست داشتن را به عنوان عشق سوء تعبیر نکن و الا در تمام عمرت درست مثل چوبی سرگردان بر آب خواهی بود... از یکی به سوی دیگر آواره خواهی بود در تو هرگز صمیمیتی رشد نخواهد کرد.

مرکز چهارم آناهاتا بسیار مهم و قابل ملاحظه است زیرا در قلب قرار دارد که برای نخستین بار تو را به مادرت مرتبط کرده بود از طریق قلب بود که به مادرت مرتبط و وابسته بودی نه از راه سر در عشق عمیق در اوج لذت جنسی (orgasm) دوباره از راه قلب مرتبط هستی نه از طریق سر در مراقبه در هنگام نیایش و دعا نیز همان اتفاق روی می دهد: تو از طریق قلب با هستی در ارتباطی – از قلب به قلب آری این گفتگوی قلب با قلب است نه سر با سر این مکالمه ای غیر زبانی است.

و مرکز قلب مرکزی است که صدای بی صدا از آنجا برمی خیزد اگر در مرکز قلب آرامش بیابی امکار (Omkar) آوم (Aum) را خواهی شنید این کشف بزرگی است آنان که به قلب وارد شده اند در درون هستی و وجودشان زمزمه ممتدی را می شنوند که صدایی شبیه آوم می دهد هرگز هیچ صدایی را شنیده ای که مثل یک زمزمه خود به خود ادامه داشته باشد؟ - خود به خود تداوم یابد نه آنکه تو آن را ادامه دهی.

به این سبب است که من حامی مانتراها (mantraha) نیستم تو می توانی مدام به نجوای آوم آوم آوم ادامه دهی و می توانی یک جایگزین ذهنی برای قلب خلق کنی این کار هیچ کمکی نخواهد کرد این کار یک نیرنگ است و تو می توانی برای سال ها به آن نجوا ادامه دهی و می توانی صدای دروغین در درون خود بیافرینی چنان که گویی قلب در حال سخن گفتن است – چنین نیست برای شناخت قلب تو آوم را زمزمه نمی کنی – تو فقط باید ساکت باشی یک روز ناگهان مانترا آنجاست یک روز وقتی که در سکوت افتاده ای صدایی را می شنوی که از ناکجا می آید آن صدا از درونی ترین هسته وجودت بیرون می تراود آن صدا صدای سکوت درونی توست درست مثل شبی ساکت که در آن صدایی مشخص و مسلم وجود دارد صدای سکوت دقیقا مثل همان درست مثل اینکه در سطحی بسیار بسیار عمیق تر صدایی در درون تو پدیدار می شود.

آن صدا برمی خیزد – و بگذار که دوباره و دوباره به تو یادآور شوم – چنین نیست که تو آن صدا را به درونت بیاوری این طور نیست که آوم آوم آوم را تکرار کنی نه تو حتی یک کلمه هم به زبان نمی آوری تو صرفا خاموشی تو فقط ساکتی و آن صدا مثل یک چشمه به بیرون سرازیر می شود... ناگهان شروع می کند به جاری شدن ناگهان آنجاست تو آن را می شنوی – تو آن را نمی گویی تو آن را می شنوی.

و در این مرکز قلب در چاکرای آناهاتا می شنوی ولی تو هیچ صدایی در درونت نشنیده ای – نه صدا نه امکار نه مانترا این صرفا بدان معناست که تو از قلب اجتناب کرده و دوری گزیده ای آبشار آنجاست و صدای آب روان و شتابنده آنجاست – ولی تو از آن پرهیز کرده ای تو از کنارش گذاشته ای تو مسیر دیگری را در پیش گرفته ای تو یک راه میان¬بر را برگزیده ای آن راه میان¬بر از سومین مرکز آمده از چهارمی پرهیز می کند چهارمی خطرناک ترین مرکز است زیرا مرکزی است که به سبب آن اعتماد زاده می شود اعتقاد تولد می یابد و ذهن باید از آن بپرهیزد اگر ذهن از آن نپرهیزد آن گاه هیچ امکانی برای تردید وجود نخواهد داشت ذهن در تردید می زید.

این چهارمین مرکز است و تانترا می گوید که تو از طریق عشق به شناخت این مرکز نائل می شوی.

***

چهارمین سطح بدن ذهنی یا روانی است و چاکرای چهارم آناهاتا با چهارمین بدن مرتبط است ویژگی ها و کیفیات طبیعی این سطح تصور خیال پردازی و رؤیا دیدن است این همان کاری است که ذهن همیشه در حال انجام آن است: خیال پردازی و رؤیابافی ذهن در شب رؤیا می بیند و روزهنگام نیز رؤیاهای روز را می آفریند اگر خیالبافی کاملا گسترش یافته باشد به طریقی تام و تمام تبدیل به اراده می شود تبدیل به میل و خواسته اگر رؤیابافی کاملا قوام گیرد به دید به بینش تغییر ماهیت می دهد – بصیرت روانی می شود اگر قابلیت رؤیاپردازی انسان گسترشی کامل بیابد وی تنها باید چشمانش را ببندد و می تواند چیزها را ببیند او حتی از میان یک دیوار هم می تواند ببیند در ابتدا وی فقط رؤیای دیدن فراسوی دیوار را می بیند بعدا به طور واقعی آن سوی دیوار را خواهد دید حال او فقط می تواند حدس بزند که تو داری به چه فکر می کنی ولی پس از دگرگونی آنچه را تو که فکر می کنی او می بیند بینش یعنی دیدن و شنیدن چیزها بدون به کارگیری ارگان های ادراک (sense organs) برای کسی که بینش خود را تغییر می دهد محدودیت های زمان و مکان دیگر وجود ندارد.

تو در رؤیاها به دور سفر می کنی اگر در بمبئی (Bombay) هستی به کلکته (Calcutta) می رسی در بینش هم می توانی طی مسافت کنی ولی یک تفاوت در میان خواهد بود: در رؤیا تو تصور می کنی که رفته ای در حالی که در بینش واقعا و عملا می روی چهارمین بدن بدن روانی می تواند عملا در آنجا حاضر باشد از آن روی که ما هیچ ایده ای از امکانات غایی این بدن چهارم نداشته ایم در جهان امروز نظریه و مفهوم کلی و کهن رؤیا یکی از بدن های انسان از او بیرون آمده و به سفر می رود.

مردی بود به نام سوئدنبرگ (Swedenborg) که مردم او را به عنوان رؤیابین و خیالباف می شناختند یک روز بعد از ظهر همین که وی خوابش برد شروع کرد به فریاد زدن: « کمک کمک! خانه ام آتش گرفته! » مردن دوان دوان آمدند ولی هیج آتشی در کار نبود آنها بیدارش کردند تا مطمئن شود که آنچه دیده فقط رؤیا بوده و خطر آتش سوزی در بین نیست با این حال او اصرار داشت که خانه اش آتش گرفته است منزلش سیصد مایلی از آنجا دور تر بود و درست در همان وقت آتش گرفته و سوخته بود روز دوم یا سوم خبر این سانحه به آنجا رسید خانه اش سوخته و خاکستر شده بود و این دفعه عملا هنگامی روی داده بود که سوئدنبرگ را از خواب بیدار کرده بودند حال این دیگر یک رؤیا نیست بلکه یک بینش است در آن مقطع مسافت سیصد مایلی دیگر در میان نبود این مرد آنچه را سیصد مایل دورتر داشت روی می داد مشاهده کرده بود.

امروزه دانشمندان هم تایید می کنند که بدن چهارم امکانات روانی سترگی دارد حال که انسان در فضا جای گرفته تحقیق در این راستا بسیار پراهمیت تر شده است اگر ارتباط رادیویی یک سفینه فضایی قطع شود فضانوردان ارتباط خود با جهان را برای همیشه از دست می دهند و قادر نخواهند بود به ما بگویند که کجا هستند یا چه اتفاقی برایشان افتاده است به همین جهت امروزه دانشمندان مشتاق گسترش ارتباط از راه دور (telephathy) و بینش بدن روانی هستند تا به این مخاطره فائق آیند اگر فضانوردان مستقیما با نیروی ارتباط از راه دور قادر به برقراری ارتباط باشند این خود بخشی از گسترش بدن چهارم می شود پس سفر فضایی می تواند ایمن باشد کارهای زیادی در این راستا انجام شده است.

سی سال قبل مردی برای اکتشاف قطب شمال (North Pole) عازم شد وی به کل آنچه که برای ارتباط بی سیم ضرورت داشت مجهز بود.

جز اینها تدارک بیشتری هم دیده بودند که تا به حال ناشناخته مانده است آن تدارک اضافی این بود: فردی آشنا به عوالم روحی را نیز که قوای بدن چهارمش فعال بود محض دریافت پیام از کاشف آماده کرده بودند شگفت آور ترین چیز این بود که وقتی هوا بد بود بی سیم از کار افتاد ولی این مرد بدون هیچ مشکلی اخبار را دریافت کرد هنگامی که بعدها دفاتر یادداشت روزانه را با هم مقایسه کردند به این نکته پی بردند که هشتاد تا نود و پنج درصد از اوقات علایم دریافت شده توسط آن مرد درست بوده اند در حالی که اخبار مخابره شده توسط رادیو بیش از هفتاد و دو درصد از زمان قابل دسترسی نبوده اند چرا که نقایص و خرابی های بسیاری پیش آمده بود حال روسیه و آمریکا هر دو بسیار مشتاق و علاقه مند هستند و در زمینه ارتباط از راه دور و غیب بینی (Clairvoyance) چه از طریق فرافکنی (Projection) و چه از راه خوانش (reading) کارهای بسیار زیادی در حال انجام و تداوم است تمامی اینها امکانات بالقوه بدن چهارم هستند رؤیا دیدن ویژگی طبیعی این بدن است و دیدن حقیقت دیدن واقعیت انکان غایی آن آناهاتا چاکرای بدن چهارم است.

 

ما 8 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

قلم / فونت سایت

برای اینکه سایت در حالت بهترین دیده شود لطفا قلم (فونت) فارسی "یکان" را بروی سیستم خود نصب کنید - برای نصب کافیست  به سایت زیر رفته و فایل TTF را دانلود و سپس فایل دانلود شده را (به کنترل پنل سیستم عامل ویندوز خود رفته) و در پوشه فونت کپی کنید!

http://www.awebfont.ir/fonts?cat_id=1&fonts_id=1116