مدیتیشن
بدن نیروانی
هفتمین بدن نهایت است، زیرا حال از عالم تعلیل هم گذشته¬ای. تو به سرچشمه اصلی رفته ای¬، به همان که پیش از آفرینش و پس از فنا هم خواهد بود.
بنابراین از بدن ششم به هفتم بی شیوگی هم حتی وجود مدارد. هیچ چیزی کارساز نیست؛ هر چیزی میتواند سد راه باشد. از کیهای به هیچ، از کیهانی به تهیّت، صرفاً یک وقوع، یک روی دادن در میان است بی سبب، بی تمهید، بی طلب.
آناً روی می¬دهد. فقط یک چیز را باید به خاطر بسپاری: نباید به ششمین بچسبی. چسبیدن و آویختن تو را از حرکت به سطح هفتم باز می¬دارد. هیچ راه مثبتی برای حرکت به سطح هفتم نیست. ولی سد راهی منفی می تواند باشد. تو می توانی بر همین بیاویزی، به کائنات، بچسبی. تو می توانی بگویی: «من رسیده¬ام!» آنان که می گویند رسیده ام به هفتمین سطح نمی توانند بروند. اگر در پی موضوعات و عیانی پس نمی توانی از ششمین گذشته و به هفتمی بروی. بنابراین تدارکاتی منفی وجود دارند. به ذهنی مفی نیاز است ذهنی که در اشتیاق هیچ چیزی نمی سوزد- نه حتی برای موکشا (moksha)، نه حتی برای رهایی، نه حتی برای نیروانا (nirvana) نه حتی برای حقیقت؛ ذهنی که در انتظار هیچ چیزی نیست، فقط هست، بی هیچ اشتیاقی بی هیچ میلی بی هیچ آرزویی. فقط بودش است و بس. آن گاه روی می دهد... و افلاک هم حتی از میان برخاسته است.
به این ترتیب چیزی نمی گذرد که می توانی به درون هفتمین بدن وارد شوی. از بدن مادی شروع و از طریق بدن اثیری کار کن. سپس بدن ستاره ای ذهنی و روحانی. تا پنجمین بدن می توانی کار کنی و از آن پس از بدن پنجم به بعد، صرفاً بیدار و هشیار باش. آن گاه عمل کردن اهمیتی ندارد آگاهی مهم است و سرانجام از ششمین بدن به هفتمی حتی آگاهی هم بی اهمیت است؛ فقط بودش فقط وجود فقط هستی این امکان بالقوه هسته ای ماست این امکان بالقوه استعداد ماست.