اشو Osho

Bhagwan Shree Rajneesh باگوان شری راجنیش

  
  
  

ترجمه های جدید

اشوی عزیز، زندگی چیست؟

دواداتاDevadatta ، زندگی چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد. و زندگی یک چیز هم نیست: به تعداد مردمان زنده زندگی وجود دارد. زندگی یک پدیده ی منفردsingular  نیست. زندگی من طعم خود مرا دارد، زندگی تو فردیت خودش را دارد. زندگی یک درخت، زندگی تو نیست، و زندگی یک رودخانه زندگی یک درخت نیست.

 

زندگی یک تکثرmultiplicity است، زندگی میلیون ها شکل دارد. چگونه می توانی آن را تعریف کنی؟ هیچ تعریفی حق مطلب را ادا نخواهد کرد. آری، زندگی را می توان زندگی کرد، می توان آن را چشید، ولی نمی تواند تعریف شود. و تعریف تو فقط تجربه ی تو را نشان خواهد داد. چیزی در مورد زندگی نخواهد گفت، فقط نشان خواهد داد که تو زندگی خودت را چگونه درک کرده ای. تعریف تو از زندگی هیچ ربطی به زندگی هیچکس دیگر ندارد. این را به یاد داشته باش و آنگاه زندگی همچون یک راز عظیم احساس خواهد شد.

سول گرینبرگSol Greenberg  تنها یهودی ساکن یک شهر کوچک در ایالت تگزاس بود. او سخاوتمندانه از ثروت خود به مردم بخشیده بود و بخصوص نسبت به جمعیت سیاه پوستان بسیار مهربان بود. و سپس گرینبرگ از دنیا رفت.

او چون هیچ قوم و خویشی نداشت، تمام ثروت خودش را به مردم شهر بخشیده بود. مردم برای نشان دادن احترام و قدردانی از او تصمیم گرفتند که مراسم خاکسپاری او را هرچه باشکوه تر برگزار کنند.

آنان لباس گاوچران ها را بر تنش کردند: بطور کامل: با کلاه ده گالنی و چکمه های بلند و مهمیزهای طلایی. آنان یک کادیلاک مخصوص از طلای خالص ساختند و گرینبرگ را در پشت فرمان قرار دادند و سپس یک گودال بسیار بزرگ حفر کردند که آن کادیلاک و سرنشین فوت شده اش را در آن گودال دفن کنند.

وقتی که آن کادیلاک را به پایین می فرستادند، دو سیاهپوست در ردیف جلو ایستاده بودند و یکی به دیگری گفت، " بهت می گما مرد! این یهودی ها خوب میدونن چطوری زندگی کنن!"

تعریف زندگی بستگی به تو دارد. آن تعریف همیشه تعریف تو خواهد بود که چگونه زندگی را تصور کرده باشی، تعریف تو تعریف مطلق زندگی نخواهد بود. برای کسی که جنون پول دارد، زندگی صدای پول دارد: جرینگ جرینگ طلا. برای کسی که جنون قدرت دارد، زندگی طعمی متفاوت دارد. برای یک شاعر، البته زندگی چیزی از شعر در خود دارد.

از فرد به فرد تغییر می کند، بستگی به فرد دارد. ولی یک چیز مرکزی و اساسی وجود دارد که مایلم به تو بگویم. در زندگی یک چیز اساسی است: هرکسی که واقعاٌ زنده باشد، 

دراینک-اینجاherenow  قرار دارد. زندگی فردی او هرشکل و هر بیانی که داشته باشد، یک چیز اساسی در آن هست: کیفیت بودن در اینک-اینجا.

گذشته دیگر نیست، آینده هنوز نیست. بنابراین آنان که در گذشته زندگی می کنند، زندگی نمی کنند و فقط فکر می کنند که زندگی می کنند. و آنان که در آینده زندگی می کنند نمی توانند زندگی کنند، زیرا چگونه می توانی چیزی از آینده ای بسازی که هنوز نیامده است؟ ولی این روشی است که مردم زندگی می کنند. میلیون ها نفر در گذشته زندگی می کنند و باقی میلیون ها نفر، در آینده زندگی می کنند. و یافتن کسی که در اینک-اینجا زندگی کند بسیار نادر است. ولی او انسان واقعی است، او کسی است که واقعاٌ زنده است. زندگی فقط به یک چیز نیاز دارد: ریشه داشتن در زمان حال. جای دیگری برای ریشه- گرفتن زندگی وجود ندارد. گذشته خاطره است و آینده تصورات: هردو غیرواقعی هستند.

واقعی همین لحظه است. این بودن است.

می پرسی، "زندگی چیست؟"

همین است! باید بیاموزی که چگونه خودت را از گذشته و آینده سبکبار کنی، آنگاه قادر خواهی بود مانند یک گل سرخ یا یک پرنده یا یک حیوان زندگی کنی، مانند یک درخت. آنگاه همان سبزینگی را خواهی داشت، آنگاه همان عصاره ی زندگی در تو نیز جاری خواهد بود.

چنان که من می بینم، میلیون ها انسان که در جاده حرکت می کنند، زنده نیستند، بلکه موجودات ماشینی هستند در حال راه رفتن، مردمانی بیجان هستند. در چشمانشان زندگی را نمی بینی که جاری باشد، عصاره حیات در آنان جریان ندارد. زندگی آنان تماماٌ بی معنی است __ بی معنی است زیرا که زندگی نیست.

در زمان قدیم کشیشی بود که یک سیاهپوست را در خانه داشت به نام ازرEzra.  ازرا باهوش و جاه طلب بود ولی خواندن و نوشتن نمی دانست.

یک روز یکشنبه کشیش ازرا را در کلیسا دید که با پشتکار زیاد در تمام طول موعظه مشغول خط خطی کردن دفتری بود. پس از مراسم کشیش از او پرسید، "ازرا، در کلیسا چه کار می کردی؟"

ازرا گفت، "یادداشت برمی داشتم تا یاد بگیرم."

کشیش گفت "بگذار ببینم" و نگاهی به دفترچه انداخت و خطوطی را دید که بیشتر شبیه خط چینی بود تا انگلیسی!

 کشیش آهی کشید و گفت، "ولی این همش بی معنی است!"

ازرا پاسخ داد، "عجب! ولی شما تمام مدت همین ها را می گفتی!"

زندگی چیزی ازپیش ساخته شده و در دسترس نیست. تو همان زندگی را که خلق می کنی، دریافت می کنی، تو هرآنچه را که در زندگی می گذاری، همان را برمی داری. نخست باید معنی در آن بریزی. این تویی که باید به آن رنگ و موسیقی و شعر بدهی، تو باید خلاق باشی. تنها آنوقت است که زنده خواهی بود.

دومین نکته ی اساسی این است: فقط مردمانی که خلاق هستند می دانند که زندگی چیست. انسان غیرخلاق هرگز نمی داند، زیرا زندگی در آفرینندگی است، زندگی خلاقیت است. 

آیا نمی بینی که زندگی چگونه به آفریدن ادامه می دهد؟ زندگی پیوستاری از آفرینش است: خلق مدام، خلقت هرلحظه و مدام.

درواقع، خداوند خالقcreator  نیست. بهتر است او را خلاقیتcreativity  بخوانیم تا خالق، زیرا فعل ها درست تر از اسامی هستند. اسامی به نظر چیزها و اشیاء می آیند، فعل ها روند هستند: زنده، جاری و پویا. خداوند بیشتر خلاقیت است تا خالق. هرگاه خلق می کنی، مزه ای از زندگی را می چشی، و بستگی به شدت تو دارد، به تمامیت تو. زندگی یک مشکل فلسفی نیست، یک راز مذهبی است. آنگاه هرچیزی می تواند یک دریچه شود__ حتی نظافت زمین. اگر بتوانی با خلاقیت و عشق و تمامیت زمین را جارو کنی، مزه ای از زندگی را چشیده ای.

در اینجا شما کسانی را می بینید که زمین ها را تمیز می کنند، توالت ها را نظافت می کنند، ساختمان سازی می کنند و وسیله های منزل می سازند (درحال حاضر، در آن مکان، تمام اینگونه کارها توسط پیمانکارها و مستخدمین از بیرون انجام می شود ونه توسط "سالکان"! م.) ولی کیفیتی کاملآٌ تازه در آن مشاهده می کنید: هرکاری که انجام بدهند از روی عشقی عظیم انجامش می دهند. و خوشی را می بینید. آن خوشی از خود آن کار نمی آید، آن خوشی از تمامیت آنان در دنیا می آید، از تسلیم شدن آنان به آن کار؛ و هیچ کاری به خودی خودش نمی تواند خوشی بدهد، مگر اینکه تو خوشی را در آن بریزی.

پس سوال نکن که زندگی چیست، بپرس که چگونه وارد زندگی شوی. آن دروازه، اینک-اینجاستhere-now  __ و تو باید خلاق باشی، فقط آنوقت است که می توانی وارد آن دروازه شوی؛ وگرنه در همان چهارچوب در خواهی ایستاد؛ بدون واردشدن به آن کاخ.

پس دومین نکته ی اساسی این است: خلاق باش. اگر این دو مورد برآاورده شوند، خواهی دانست که زندگی چیست

ترجمه: محسن خاتمی

ما 14 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

قلم / فونت سایت

برای اینکه سایت در حالت بهترین دیده شود لطفا قلم (فونت) فارسی "یکان" را بروی سیستم خود نصب کنید - برای نصب کافیست  به سایت زیر رفته و فایل TTF را دانلود و سپس فایل دانلود شده را (به کنترل پنل سیستم عامل ویندوز خود رفته) و در پوشه فونت کپی کنید!

http://www.awebfont.ir/fonts?cat_id=1&fonts_id=1116