اشو Osho

Bhagwan Shree Rajneesh باگوان شری راجنیش

  
  
  

ترجمه های جدید

انسان ماشینی

انسان یک ماشین است. انسان زاده نشده که یک ماشین باشد، ولی مانند یک ماشین زندگی میکند و همچون یک ماشین میمیرد. انسان بذر شکوفایی عظیم معرفت را دارد، انسان امکان خداشدن را دارد، ولی چنین اتفاقی نمیافتد. چنین نمیشود، زیرا انسان هیپنوتیزم شده است: توسط جامعه،  توسط حکومت، توسط مذاهب سازمانیافته و توسط صاحبانِ منافع. جامعه به بردگان نیاز دارد و انسان فقط وقتی میتواند برده بماند که اجازهی رشدکردن برای شکوفایی غاییاش به او داده نشود. جامعه به گوشت و پوست تو نیاز دارد واین طبیعی است که هیچکس این را خوش نمیدارد. بنابراین، تمامی روند اجتماعی شدن و تمدن چیزی نیست جزیک هیپنوتیزم عمیق.

انسان از همان نخستین لحظهی تولد هیپنوتیزم میشود. او هیپنوتیزم میشود که باور کند که جامعه بخاطر خیر و صلاح او وجود دارد. این کاملاً اشتباه است. او هیپنوتیزم میشود که باور کند که جاودانه است. 
چنین نیست. میتواند جاودانه باشد، ولی نیست. و اگر این هیپنوتیزم ادامه داشته باشد، او هرگز جاودانه نخواهد بود.

تو فقط همچون یک موجود فانی زندگی میکنی، زیرا در بدن زندگی میکنی. بدن خواهد مُرد. آنچه که زاده شده، باید که بمیرد. زایش آغاز بدن است و مرگ، پایان آن. آیا چیزی را در خودت میشناسی که بیشتر از بدن باشد؟ آیا چیزی را والاتر و ژرف تر از بدن تجربه کردهای؟ آیا چیزی را در خودت دیدهای که حتی قبل از زایش تو وجود داشته باشد؟ اگر آن را دیده باشی، آنگاه جاودانه هستی. اگر چهره ات را، آن چهرهی اصیل خودت را، آن چهرهای را که قبل از تولد داشتهای دیده باشی، آنگاه میدانی که پس از مرگ نیز وجود خواهی داشت؛ درغیراینصورت موجودی فانی خواهی بود.

انسان میتواند جاودانه باشد، ولی توسط مرگ احاطه شده، زیرا که با بدن هویت گرفته است. 
جامعه به تو اجازه نمیدهد که بیشتر از بدن را بشناسی. جامعه فقط به بدن تو توجه دارد ــ فقط بدنت میتواند مورد استفاده قرار بگیرد ـــ روح تو خطرناک است.
انسانِ دارای روح همیشه خطرناک است، زیرا انسان دارای روح انسانی آزاد است. نمیتوان او را به اسارت درآورد. انسانی که روح جاودانه را در خود دارد تعهدی عمیق تر نسبت به خود جهانِهستی، نسبت به خودِ خداوند دارد. او کوچکترین علاقهای به ساختار جامعه، تمدن و فرهنگ، که توسط انسانایجاد گشته ندارد؛ اینها برای او سلولهای زندان هستند. او همچون یک مسیحی،  یک هندو یا یک محمدی زندگی نمیکند. او نمیتواند بخشی از جمعیت باشد. همچون یک فرد وجود دارد.

بدن بخشی از جمعیت است، روح تو بخشی از جمعیت نیست. روح تو عمیقاً منفرد است. طعم آن آزادی است.

ولی روح تو هیچ استفادهای در بازار ندارد. جامعه فقط به بدن تو نیاز دارد. و اگر شروع کنی به جهد و کوشش برای روح خود، برای جامعه بسیار خطرناک است، زیرا آنگاه علاقههایت تغییر خواهند کرد: از برونگراییِ تمام به درونگرایی میل خواهی کرد: شروع میکنی به حرکت به دورن. جامعه در بیرون وجود دارد، جامعه میخواهد که تویک برونگرا باشی: به پول و قدرت و اعتبار اجتماعی و تمام این چیزها علاقه داشته باشی، تا که انرژی تو همواره متوجه بیرون باشد. اگر شروع کنی به حرکت به سمت درون، بهاین معنی است که حذف شدهای: تو دیگر بخشی از آن بازی که در بیرون بازی میشود نیستی. به آن بازی تعلق نداری. شروع کردهای به عمیقتر رفتن به درون خودت. 
و منبع جاودانگی در آنجاست.
جامعه از رفتن تو به دورن ممانعت میکند. و بهترین راه این است که یک مفهوم کاذب به تو بدهد که به دورن رفته ای.

ما 6 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

قلم / فونت سایت

برای اینکه سایت در حالت بهترین دیده شود لطفا قلم (فونت) فارسی "یکان" را بروی سیستم خود نصب کنید - برای نصب کافیست  به سایت زیر رفته و فایل TTF را دانلود و سپس فایل دانلود شده را (به کنترل پنل سیستم عامل ویندوز خود رفته) و در پوشه فونت کپی کنید!

http://www.awebfont.ir/fonts?cat_id=1&fonts_id=1116